معنی از روبرو - جستجوی لغت در جدول جو
از روبرو
من الأمام
ادامه...
مِنَ الْأَمَامِ
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به عربی
از روبرو
Frontally
ادامه...
Frontally
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به انگلیسی
از روبرو
frontalement
ادامه...
frontalement
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به فرانسوی
از روبرو
frontal
ادامه...
frontal
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به آلمانی
از روبرو
सामने से
ادامه...
सामने से
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به هندی
از روبرو
سامنے سے
ادامه...
سامنے سے
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به اردو
از روبرو
সম্মুখভাবে
ادامه...
সম্মুখভাবে
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به بنگالی
از روبرو
kwa mbele
ادامه...
kwa mbele
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به سواحیلی
از روبرو
frontal olarak
ادامه...
frontal olarak
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
از روبرو
정면으로
ادامه...
정면으로
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به کره ای
از روبرو
正面で
ادامه...
正面で
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به ژاپنی
از روبرو
חזיתית
ادامه...
חזיתית
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به عبری
از روبرو
secara frontal
ادامه...
secara frontal
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
از روبرو
фронтально
ادامه...
фронтально
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به اوکراینی
از روبرو
фронтально
ادامه...
фронтально
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به روسی
از روبرو
frontaal
ادامه...
frontaal
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به هلندی
از روبرو
frontalmente
ادامه...
frontalmente
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
از روبرو
frontalmente
ادامه...
frontalmente
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
از روبرو
frontalmente
ادامه...
frontalmente
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به پرتغالی
از روبرو
从正面
ادامه...
从正面
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به چینی
از روبرو
frontalnie
ادامه...
frontalnie
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به لهستانی
از روبرو
จากด้านหน้า
ادامه...
จากด้านหน้า
تصویر از روبرو
دیکشنری فارسی به تایلندی